کد مطلب:133209 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:257

موقعیت اجتماعی
خاندان بنی هاشم كه شاخه ای از قریش بودند، قبل از رسالت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله، در مكه نفوذ فراوان داشتند. پیغمبر نیز در اواخر عمر، تمام منطقه حجاز را به قبضه ی خویش درآورده بود. نفوذ معنوی و موقعیت خاص رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز دل های مردم را تسخیر كرده بود. امام علی بن ابی طالب علیه السلام و فاطمه ی زهرا علیهاالسلام هر كدام به نوبه خود، دارای موقعیت های بسیار ارزنده بودند. هیبت و جلال امام حسن مجتبی علیه السلام نیز زبانزد دوست و دشمن بود. امام حسین علیه السلام از همه ی این موقعیت ها، طبعا كسب موقعیت كرده بود و مردی چون او در اجتماع اسلامی آن روز، بهترین و
عالیترین شخصیت اجتماعی را دارا بوده است.

از سوی دیگر به دلیل فضایل اخلاقی و راه و رسم خوش و سلوك شایسته ای كه با مردم داشت - و شمه ای از آن را در فصل دوم مطالعه كردیم - دلها را به خود جذب می كرد و حكومت بر قلوب داشت.

او، كه از چهره ای دلپذیر و جذاب و صدایی پر طنین و دلنشین برخوردار بود، هركس را فریفته خود می كرد و دلها در مهر او به طپش می آمد.

او، در چهره، شباهتی تام به رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت و مردم در رخساره ی او رسول اكرم صلی الله علیه و آله را می دیدند. و به قدری مورد توجه عموم بود كه حتی دشمنان خونی نمی توانستند از اعتراف به فضایل او خودداری كنند. نمونه های زیر گویای موقعیت والای اوست:

- معاویه به یكی از قریش گفت: اگر وارد مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله شدی و دیدی كه جمعیتی ساكت نشسته، گوش فرامی دهند، بدان كه حسین علیه السلام مشغول صحبت كردن است.

- معاویه در ستودن او بی اختیار شد و در پاسخ مشاورین خود گفت: جایی برای زشتگویی او نمی یابم.

- معاویه در سفری كه به مدینه آمد در برابر مردم صریحا گفت: «حسین علیه السلام پیشوا و بزرگ عبدمناف است.»

-«ابوهریره»، گرد نعلین امام علیه السلام را با پیراهن خود پاك می كرد و در جواب وی گفت: مرا به حال خود گذار كه آنچه من درباره ی تو می دانم، اگر دیگران می دانستند تو را بر دوش های خود برمی داشتند.

- عبدالله، پسر عمروعاص كه از نظر سیاسی معلوم الحال است، وقتی كه جماعتی در مسجد النبی نشسته بودند و امام از آنجا گذشت، به حاضرین گفت: به شما كسی را معرفی كنم كه به نزد آسمانیان، محبوبتر از مردم زمین است؟

گفتند: بگو.

گفت: به خدا همین كسی كه در برابر شما راه می رود.


امام همچنین در بین خاندان خود بسیار محترم بود. ابن عباس كه از بزرگان قریش و از دانشمندان بنام آن زمان محسوب می شد، وقت سواری، ركاب حسنین علیهماالسلام را می گرفت؛ «مدرك بن زیاد» گفت: ابن عباس! سن تو زیادتر از اینهاست و نمی سزد كه ركاب آنها را بگیری.

گفت: می دانی اینها كیستند؟ اینها پسران رسول خدایند. آیا این برای من نعمتی نیست كه می توانم دهنه ی مال را بگیرم و آن را برای سواری هموار كنم؟

- امام علیه السلام، از نظر حكومت های بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز موقعیت برجسته ای داشت:

ابن عباس نقل می كند كه وقتی عمر عطایای حسنین علیهماالسلام را هر كدام 10 هزار درهم از بیت المال داد، پسرش به او اعتراض كرد كه چرا آنها را بر من كه از مهاجرین اولینم و سابقه ام در اسلام محرز است، مقدم می داری؟

عمر گفت: جد و پدر و مادر و دایی و خاله و عمویی مثل آنها بیاور تا به تو هم بدهم.

- وی مقرری امام حسن و امام حسین علیه السلام را همانند علی علیه السلام، 5 هزار درهم می داد. زمانی حله هایی از یمن آورده بودند، وقتی عمر متوجه شد كه به حسنین علیهماالسلام نرسیده، فوری نوشت مخصوص آنها از یمن حله آوردند.- معاویه پس از بازگشت از مدینه برای امام حسین علیه السلام دویست هزار درهم فرستاد و پیام داد كه به خدا من تاكنون چنین پولی به كسی نداده بودم. امام پاسخ داد كه پیشینیان و بعدیان تو احدی بهتر از من نیستند. [1] .

- امام، یك وقت كاروان مالیات حكومت را كه به شام می رفت، در مدینه توقیف كرد و جریان را طی نامه ای به معاویه نوشت.

- امام بر معاویه وارد شد و با او مشغول صحبت بود. مردی از معاویه حاجتی می خواست و بدو توجهی نشد. مرد پس از آن كه حسین علیه السلام را شناخت، او را پیش معاویه واسطه كرد و معاویه به او پول داد. آن مرد اشعاری در مدح حسین علیه السلام گفت:



هو ابن المصطفی كرما وجودا

و من نسل المطهرة البتول






و ان لهاشم فضلا علیكم

كما فضل الربیع علی المهول



معاویه گفت: من به تو پول دادم، تو از او تعریف می كنی؟ جواب داد: تو از حق او به من دادی و حاجتم را به گفته ی او روا ساختی.

شخصیت اجتماعی و موقعیت او از نظر دستگاه معاویه، از داستان، بالا به خوبی نمودار است، مرد، با كمال جرأت در برابر معاویه از فضایل حسین علیه السلام سخن می گوید و درباره اش شعر می سراید با آنكه از معاویه پول گرفته بود! و علاوه، معتقد است كه مال، مال حسین علیه السلام است كه به او داده اند نه مال معاویه!...

از لحاظ همین موقعیت عظیم اجتماعی و سابقه ی درخشان خانوادگی و محبوبیت در بین مردم بود كه به نقل «ابن كثیر شامی»، در آخرین سفر كه به مكه رفت، مردم، دورش را گرفتند؛ اصحاب و تابعین و رجال علم و دراست و مردم دیگر، سخنانش را می شنیدند و برای یكدیگر نقل می كردند. در پنج ماه اخیر توقف او در مكه، مردم عادت كرده بودند كه صبح و عصر به محضر حسین علیه السلام وارد شوند. خواص اصحاب به منزلش می رفتند كه بیرونی پشت دیوار كعبه بود.



[1] كامل ابن اثير، ج 3، ص 37.